آن مرد آمد
آن مرد آمد
آن مرد با اسب آمد
آن مرد آمد
آن مرد با عشق آمد
آن مرد با همسر
آن مرد با خواهر آمد
آن مرد با كودك، با برادر،با عشق،با عدالت،با صفا آمد
آن مرد بي مهابا ،به قصد اصلاح آمد
آن مرد آمد
آن مرد حج وانهاده،به شهر خون آمد
آن مرد مكه را رها كرده به نينوا آمد
عافيت طلب ها همه به او گفتند:
صبر كن نامه يزيد آمد
آن مرد آمد
آن مرد بي قرار آمد
تا كه ديدند اهل سازش نيست
طرح ها يكي يكي آمد
مرد تنها، اهل دنيا نيست
طرح كشتن ، به ميان آمد
شهر بصره نه،كوفه نه،نه نه
آنجا... كربلا،نينوا،پر بلا ...، به چه جور آمد
صبح روز دهم ز راه آمد
مرد با ياورانش به دشت خون آمد
مرد مردان براي جنگيدن به مصاف يزيديان آمد
دسته گل هاي مرد،آماده
شيربچه هاي او ساده
علمش در دست مردي كه
بعدها دو دستش افتاده
شير خواري كه تير بلا
دهنش تا گلو ،جر داده
خواهرش زينب است،در اين راه بچه هايش يكي يكي داده
همه ياران به خون در افتاده
مرد تنها، ز پا نيفتاده
دشمن اينك به جنگ او آمد
اولي،دومي،سومي،پير و جوان
برادر و فرزند
بچه هاي برادر و خواهر...
هر كدام براي ماندن حق
جان خود را فداي او كردند
مرد، صبرش دگر به سر آمد
مرد، تنها براي بار دگر بر سر تپه اي بلند آمد
خواهرش هم به سوي او آمد
بوي عطر شهادتش آمد
آسمان هم از اين همه بيداد
گريه كرد و به خشم و خون آمد
مرد در كمال تنهايي،بغض خود را شكست ؛صدا آمد:
گر كه دين خدا به خون من است
چشم تاريخ نگران راه من است
گر محمد به من نظر دارد
دين او بسته ي به خون من است
پس تو شمشير مرا درياب
وعده حق به سوي او آمد:
اي كه نفست مطهر و ناز است
راه جنت به روي تو باز است
پس درآ تو به جنت و رضوان
چون خدايت رضا و دمساز است
حال سالها گذشته،آن تك مرد
در دل نسل هاي بعد آمد
و چنين بچه هاي شهر من ،اينك
به وفاداري از آن تك مرد
همه روزه به روي تخته سياه
اينچنين مي نويسند: آمد
آن مرد آمد
هديه به حسين بن علي "ع" كه خون خود را فداي خداي خود ،آزادي و سعادت بشر كرد
پنجشنبه 3 دی 1388 - 7:57:25 AM